پ.ن:
1-شیطونه میگه بجای صحبت پیش مشاور همینجا افکارم رو بنویسم بلکم راه چاره رو یافتم!
2- کنکور ارشد دو ماه عقب افتاد :)
بعد از ظهر از ساعت 5 با طاها زدیم بیرون. عاشق اوتوبوسه کلی سر ایستگاه ایستادیم ولی اتوبوس نیومد آخرش با تاکسی های خط رفتیم. اول گلفروشی برای تعویض گلدونها بعد پیاده برگشتیم. پیشنهاد طاها بود قبلا این مسیر رو رفته بودیم. سر راه یه آب انار فروشی بود سفارش بستنی انار دادیم.بعد اون دستشویش گرفت رفتیم طبقه بالای یه رستوران کارش رو انجام داد. اومدیم پایین دنبال صدف گشتیم. بساط ماهی فروشها و سبزه فروشها پهن بود بلاخره صدف ها رو پیدا کردیم. از همون دیگه سنجد و سماق و مبارک هم خریدیم. بهانه پهن کردن سفره امسال طاها بود. مامانی که دلش یجوری بود واسه سفره. بعد اون دیگه در به در سک سک بودیم . بعد هم خوردیم به نرگس رو دوتا شیرینی انداختیم تو پاچه اش و اومدیم فیلم ازکلوپ گرفتیم. تهش هم رسیدیم به اتوبوس و ساعت نه برگشتیم
پ.ن: تاریخ رو دستکاری کردم این رو 14 فروردین نوشتم
درباره این سایت